باسمه تعالی
بازخوانی هشدارهای مکرر رهبر انقلاب درباره تغییر اولویتها و به حاشیهرفتن اقتصاد مقاومتی
باسمه تعالی
بازخوانی هشدارهای مکرر رهبر انقلاب درباره تغییر اولویتها و به حاشیهرفتن اقتصاد مقاومتی
باسمه تعالی
خشم جیشالمختار در لیبرتی
پس از حمله مردم و مجاهدین عراقی به پادگان اشرف و کشتهشدن تعدادی از اعضای گروهک تروریستی منافقین از جمله ده نفر از اعضای کادر رهبری، منافقین را در کمپ موقت پایگاه آمریکایی (حریه) لیبرتی اسکان دادند تا در یک پروسه زمانی به خارج از کشور منتقل شوند؛ اما از سال ۲۰۱۱ تاکنون در آن مستقر بوده و حاضر به خارجشدن از آن نیستند. جیشالمختار که متشکل از خانوادههای قربانیان انتفاضه شعبانیه است، بارها به سران گروهک منافقین اعلام کرده بود که باید هرچه سریعتر خاک عراق را ترک کنند؛ اما آنها با وجود تسهیلات درنظر گرفتهشده از سوی کشورهای اروپایی و آمریکایی بر اشغال بخشی از خاک عراق اصرار داشتند که این موضوع با واکنشهای مردمی مواجه شده است. پیش از این رهبر جیشالمختار به سران گروهک تروریستی منافقین هشدار داده بود که اگر هرچه سریعتر خاک عراق را ترک نکنند، عملیاتها ضد آنها صورت خواهد گرفت. عدم خروج منافقین در طول چند سال سبب شد نیروهای مردمی خشم عمیق و چندین ساله خود را نشان داده و با یک عملیات خمپارهای بیش از ۲۵ عضو گروهک تروریستی منافقین را کشته و ۲۰۰ نفر از آنها زخمی کنند که حال برخی از آنها وخیم است. «حسین ابریشمچی» برادر مهدی ابریشمچی یکی از کشتهشدگان این عملیات است. سران گروهک تروریستی منافقین با وجود آمادگی برخی کشورهای غربی و آلبانی برای پذیرش اعضا همچنان بر ماندن در خاک عراق اصرار دارند؛ زیرا ادامه حیات خود را منوط به این حضور میدانند. منافقین افزون بر ترور و جنایات بیشمار علیه شهروندان ایرانی در انتفاضه شعبانیه به کشتار وسیعی از مردم عراق دست زده و ۲۵ هزار نفر را به قتل رساندند. صدام به این گروهک ایمان آورده بود، بهطوری که در اواخر حکومت بعث، منافقین به ارتش خصوصی صدام تبدیل شده بودند. اعضای گروهک تروریستی منافقین در زمان رژیم صدام جنایات فجیعی در استان بصره انجام دادند و در سرکوب تظاهراتکنندگان در انتفاضه شعبانیه در سال ۱۹۹۱ حضور داشتند. یک منبع سیاسی بلندپایه عراقی گفته است: آنطور که از شواهد پیداست گور دستهجمعی پیدا شده در اردوگاه اشرف متعلق به اجساد شهروندان شیعه و مسئولان، افسران، شیوخ و عالمان دینی عراقی است. اینها اجساد کسانی است که در فاصله سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ ربوده شده و بهدست عوامل منافقین به قتل رسیدهاند. این گروهک در این مدت پا را فراتر گذاشته و بنا به نقل «محمدمهدی البیاتی» وزیر حقوق بشر عراق با تبلیغات رسانهای منفی در امور داخلی کشور دخالت میکنند. بقای این گروهک به هر نحوی در عراق به ضرر منافع ملی و تمامیت ارضی آن کشور است و هرچه سریعتر باید تعیین تکلیف شود؛ زیرا همه به تروریستبودن آنها اذعان دارند، حتی مؤسسه آمریکایی REND که بودجه آن از ایالات متحده آمریکا تأمین میشود در تحقیقاتی اعلام کرده است کسانی که در پادگان اشرف هستند، تروریست با گرایشهای فرقهای هستند که بیش از ۷۰ درصد آنها خلاف میل خود در اشرف نگهداری میشوند. وزارت خارجه آمریکا پس از حمله به کمپ لیبرتی، دولت عراق را تحت فشار قرار داده و خواستار مجازات عاملان این حمله شده است. آنچه در حال حاضر اهمیت دارد، اینکه مرگ اعضای منافقین به سرکردگان گروهک فرصت میدهد مظلومنمایی کرده و در رسانهها به هوچیگری و عوامفریبی بپردازند. هرچند این فرقه در مجامع بینالمللی هیچ وجههای ندارد و تنها راه نجات خود را برای برونرفت از بحرانهای عدیده، ایجاد تنش و اختلاف و دامنزدن به آن و درگیری و پروندهسازی علیه ایران میداند.
علی قاسمی
باسمه تعالی
تأثیر توافق ایران و گروه ۱+۵ (برجام) بر تحولات منطقهای به دو صورت قابل تحقق است؛ از این رو، نحوه و میزان اثرگذاری و نیز بد یا خوب بودن این تأثیر قابل مدیریت است.
یک احتمال یا وجه اثرگذاری برجام بر تحولات منطقه این است که در مناقشات منطقهای که یک طرف آن آمریکا، رژیمها و سازمانهای مرتبط با او و یک طرف آن جبهه مقاومت (ایران، کشورها، سازمانها و جنبشهای مرتبط با او) است، مقاومت که مهمترین سلاح این جبهه در برابر اشغالگری و در برابر مداخلات نامشروع بوده است، جای خود را به «توافق» بدهد. به این معنا که آمریکا و شرکای آن ما را وادار کنند تا در برابر «توافق» از وجوه امتیاز خود عبور کنیم.
«توافق» برخلاف ظاهر آن، که حلوفصل عادلانه و رفع چالش با تکنیک «برد ـ برد» است، وانهادن امتیازات و مایملک خود در قبال کسب مجوز فعالیت در حوزههایی به مراتب محدودتر و تحت شرایط خاص است. فرض کنید ما در قضیه فلسطین بخواهیم از روش «توافق» استفاده کنیم، در این صورت چه اتفاقی میافتد؟ در قضیه فلسطین ما یک آرمان داریم و آن، رهایی فلسطین و تشکیل کشوری اسلامی با محوریت قدس است. در نقطه مقابل ما، آرمان آمریکا در این قضیه تثبیت رژیم صهیونیستی و ـ همانطور که بار دیگر، چهار روز پیش در اظهارات رئیسجمهور آمریکا آمد ـ برتریدهی امنیتی نظامی به این رژیم در منطقه و تبدیل آن به «عامل تضمین منافع ایالات متحده در منطقه» است. فاصله این دو آرمان چقدر است؟ توافق در اینجا چگونه اتفاق میافتد؟ با روش برجام، جبهه مقاومت حتماً باید آرمان خود را در حدی که طرف مقابل آن را با آرمان خود در تضاد نبیند، تنزل دهد؛ این در حالی است که ـ مطابق الگوی برجام ـ آمریکا امیدوار و در تلاش خواهد بود تا همین آرمان حداقلی جبهه مقاومت را نیز به آرزوی دستنیافتنی تبدیل کند. خُب اگر فلسطین «برجامیزه» شود، جبهه مقاومت باید به تشکیل دولتی ضعیف و محاصرهشده در سرزمینهای ۱۹۶۷، یعنی ۲۲ درصد از کل خاک فلسطین فکر کند که غرب قاعدتاً با اصول چنین آرمانی مخالفت نخواهد کرد؛ اما در حین مذاکره، تحقق هر بخش آن را به شرایطی و از جمله اعتراف به حقوق صهیونیستها مشروط خواهد کرد و در نهایت کاری میکند که زندگی در فلسطین برای هیچ فلسطینی قابل تحمل نباشد. این در حالی است که صهیونیستها، هماکنون از انتفاضه قدس دچار وحشت شده و نتانیاهو برای یافتن راهی، به واشنگتن رفته است. پس کاملاً واضح است که برجامیزه شدن آرمان فلسطین برای صهیونیستها، بهترین روش مواجهه با آرمان آزادی فلسطین به شمار میآید.
یک احتمال یا وجه اثرگذاری دیگر برجام بر تحولات منطقه، این است که برای ملتها جا بیفتد جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت ضمن ادامه راه گذشته، پس از برجام فضای تنفسی بهتری خواهند داشت. اگر این مسئله بهطور واقعی و عملی جا بیفتد که ایران در مسئله هستهای امتیازی داد تا با رفع بخشی از محدودیتها، دست بازتری در هدایت و مدیریت جنبشهای ضدآمریکایی داشته باشد، فضای منطقه تحرک جدیدی را شاهد خواهد بود.
واقعیت این است که تودههای مخالف سیطره آمریکا بر منطقه و جنبشها و خیزشهای انقلابی منطقه، به این وجه از برجام چشم دوخته و از وجه قبلی به شدت نگران هستند. اینکه در نهایت کدامیک از این دو اتفاق بیفتد، به مدیریت ما و غرب در این صحنه وابسته است. این هم کاملاً قابل پیشبینی است که غرب در تلاش است تا تحولات منطقه را برجامیزه کرده و بدون دادن هزینه، مشکلات عظیم خود در منطقه را که ناشی از بیداری و خروش ملتهاست، حلوفصل کند.در تحولات منطقه ما میتوانیم به سطوحی از گفتوگو تن دهیم، اما در این گفتوگوها باید مراقب سرقت دستاوردهای عظیم جبهه مقاومت باشیم که برای هرکدام از آنها، خونهای پاکی نثار شده است. با توجه به تجربه برجام، ما در این گفتوگوها باید فهرستی از مطالبات مردم منطقه را مطرح کنیم که شامل آسیبهای آنان از اشغال کشورهای منطقه، تأکید بر حفظ پایگاههای نظامی و اصرار بر حفظ رژیمهای ضدمردمی، حمایت آشکار غرب از تروریسم و پرورش آشکار آن از سوی دستگاههای اطلاعاتی غرب است. دستور کار اجلاس نباید از سوی غرب و با تکیه بر الگوی غرب نوشته شود. کاملاً واضح است که ما نمیتوانیم به غرب برای برونرفت از بحرانهای منطقهای تکیه کنیم، چه اینکه منشأ اصلی این بحرانها خود آنان هستند، اما از آن طرف تضمین حیات رژیمهای وابسته به آمریکا با وجود جنبشهای ضداستعماری و ضداستکباری که سرنخ آنان در انقلاب اسلامی و در جبهه مقاومت است، ممکن نیست. پس در این منطقه، نیاز غرب به کمک ما حتمی است، اما از آن طرف مشارکت غرب در کاهش بحرانهای امنیتی صرفاً یک «فرض» است و از این رو ما باید به شدت از برجامیزه شدن پروندههای منطقهای جلوگیری کنیم.
سعدالله زارعی
باسمه تعالی
سه حادثه همزمان انفجار، تیراندازی و گروگانگیریهای مرگبار در پاریس به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از فرانسویان منجر شد. با اینکه حادثه تلخ و غمناک است و یک مسلمان واقعی هیچگاه از مرگ مظلومانه کسی خوشحال نمیشود، اما آنچه دل انسان را به درد میآورد، نگرشها و رفتارهای یکسویه و همراه با تبعیض است؛ چرا که وقتی ۲۰۰ کودک بیگناه به دست داعش کشته میشود، مسلمانهای میانمار زنده زنده در آتش میسوزند و هر روز به بهانه جنگ نیابتی، انسانهای بیگناهی در منطقه کشته میشوند، همین مدعیان حقوق بشر غربی و اروپایی به آسانی و منفعلانه از کنار این گونه مسائل عبور میکنند و صدای اعتراضشان بلند نمیشود. با این مقدمه کوتاه از دو منظر باید این موضوع را تحلیل کرد: اول اینکه، عمده تروریستهای منطقه از جمله داعش، القاعده و طالبان همگی افراطیهای خشک مقدس و تهی مغزی هستند که از سوی عربستان و قطر تغذیه و حمایت میشوند و جالب اینجاست که همین کشورهای غربی که دچار حملات تروریستی شدند، در این مدت حاضر نشدند یک کلام یا یک بیانیه علیه این اقدامات ضدبشری حکومت عربستان صادر کنند، بلکه با استفاده از این فرصت، سلاحهای مرگبار خودشان را به این کشور فروختند. با این وضعیت، بدیهی است عربستان که هیچگونه موضعگیری و انتقادی نمیبیند، بیش از پیش حمایتهای مالی و تجهیزاتی خود از گروههای تروریستی را ادامه میدهد. حال که اقدامات سلفیها سبب ترویج خشونت به این سبک در کشورهای غربی شده است و احتمالاً در آینده در روسیه و شرق آسیا هم اتفاق بیفتد، باید یک اجماع بینالمللی صورت گیرد تا عربستان مجبور به تعطیلی مدارس سلفیگری عربستان در کشورهایی، مانند پاکستان، هند و… شود. در غیر این صورت با آموزههای غلط جریان تکفیری باید منتظر فجایعی بیشتر از این باشیم؛ زیرا این اتفاقات در فرانسه پس از پیروزیهای اخیر جبهه مقاومت در سوریه و عراق و تنگ شدن عرصه برای تروریستها و فرار برخی از آنها، رخ داده است. حال اگر همه تروریستها برگردند، به نظر میرسد دیگر هیچ جایی در جهان امن نباشد. دوم اینکه حضور فرانسه در سوریه ریشهای تاریخی دارد و به قرن ۱۸ باز میگردد، هنگامی که ناپلئون سوریه را به اشغال فرانسه درآورد و پس از جنگ جهانی اول سوریه و لبنان تحت قیمومت فرانسه قرار گرفتند، با اینکه جمهوری سوریه در سال ۱۹۴۱ اعلام استقلال کرد، اما فرانسه همیشه از طریق سوریه به دنبال تأثیرگذاری بر تحولات خاورمیانه بوده و هست. مضافاً منطقه شامات بازار مصرفی خوبی برای کالاها و محصولات نظامی و غیرنظامی فرانسویهاست. شروع دوره ریاست جمهوری اولاند در سال ۲۰۱۲ همزمان با یکساله شدن بحران در سوریه بود. وی در اولین سخنانش درباره بحران سوریه اظهار داشت: «هنوز زمان برای ایجاد راهحل سیاسی برای پایان بخشیدن به بحران سوریه و جلوگیری از وقوع جنگ داخلی در این کشور به پایان نرسیده است.» پس از گذشت چهار سال از بحران سوریه، فرانسه به دلیل آنکه کشورش منافع ویژهای در سوریه دارد، احساس میکند که باید در این مورد تا اندازهای جلوتر از دیگر کشورهای اروپایی قدم بردارد. افزون بر این، اولاند وقتی فهمید تغییر بشار اسد در اوضاع فعلی کار آسانی نیست، چون نه تنها با سوریه سروکار دارد؛ بلکه با حامیان وی، چون حزبالله لبنان، جمهوری اسلامی ایران، روسیه و چین هم باید دست و پنجه نرم کند، ترجیح میدهد که با راهحل سیاسی و تعاملی کار را دنبال کند. گفتنی است، نگاه دیپلماتیک فرانسه به مذاق گروههای افراطی به ویژه داعش خوش نیامده است و حوادث اخیر را میتوان نوعی انتقامگیری از فرانسه دانست. با اینکه داعش مسئولیت این حوادث را پذیرفته است، اما نباید از این نکته غافل ماند که احتمال دارد حوادث پاریس مشابه حادثه ۱۱ سپتامبر یک خودزنی باشد تا وجهه اسلام و مسلمانان را تخریب کنند. بهویژه آنکه این اتفاق همزمان با یک بازی مهم فوتبال بوده است و قطعاً تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت و دولت فرانسه میتواند از آن استفاده سیاسی و امنیتی کند.
علی قاسمی
باسمه تعالی
اتفاقی که هفته گذشته در نشست اصلاحطلبان ورامین در تالار بختیاری شهر قرچک رخ داد را میتوان نقطه شروع اتفاقات انتخاباتی قلمداد کرد که از این پس احتمال دارد در این گونه نشستها برای جریانهای سیاسی بهوجود بیاید. اگر از این ماجرا بگذریم که چرا با وجود اماکن، سالنها، مساجد و حسینیهها، نشست اصلاحطلبان در تالار پذیرایی و چلوکبابی برگزار شده، چون تشکیل جلسه با تشریفات قانونی بوده و برگزارکنندگان آن مجوز لازم را هم گرفته بودند، ضروری بود که مراقبت و محافظت لازم را نیز در دستور کار داشته باشند تا دچار حواشی نشود.
بهرهبرداری سیاسی از فضای انتخابات یکی از شگردهایهای اصلاحطلبان در چند انتخابات گذشته بوده است و احتمالاً در این دوره هم با شیوههای جدید و بدیعی در دستور کار قرار گرفته یا خواهد گرفت و در برخی موارد احتمال مدیریت این کار از سوی خود برگزارکنندگان هم وجود دارد؛ چراکه مظلومنمایی در آستانه هر انتخاباتی از شگردهای وابستگان به این جریان بوده که به زعم آنها میتواند از یک سو مقبولیت سیاسی نامزدهای این جریان را افزایش دهد و از سوی دیگر با اقبال مردمی بیشتری مواجه شوند. تجربه نشان داده است برخی طیفهای اجتماعی در ایران گرایش شدیدی به کسی خواهند داشت که احساس کنند مظلوم واقع شده است. نمونههای متعددی از این دست کارها را در گذشته داشتهایم که با اعزام یک سخنران مسئلهدار به فلان استان یا شهرستان فضای جلسه را به بهانههای مختلف متشنج میکردند و در فردای حادثه، تیتر اول روزنامههایشان قرار میگرفت و با این روش نزد افکار عمومی مظلومنمایی میکردند.
اما نکته حائز اهمیت در این قضایا این است که نیروهای ارزشی با دوراندیشی در رفتارهایشان باید بهگونهای عمل کنند که به دست جریانهای سیاسی که هر لحظه به دنبال سوژهای برای بزرگنمایی هستند، بهانه ندهند. عدم دوراندیشی، آیندهنگری و اشتباه محاسباتی در اینگونه موارد سبب خواهد شد همچون گذشته تخریب و تضعیف بازوهای توانمند نظام در دستور کار قرار گیرد و احتمال افزایش حملات به نهادهایی مانند سپاه، بسیج، شورای نگهبان، صداوسیما و قوه قضائیه در نزدیکی انتخابات صورت عینی به خود بگیرد. همانطور که گفته شد، این جریان همواره تلاش کرده با بدبین کردن مردم نسبت به رأس و بدنه نظام اسلامی در قالب «مشروعیتزدایی از شورای نگهبان»، «تخریب سپاه و بسیج»، «حمله به صداوسیما» و «هجمه به عملکرد قوه قضائیه» را به بهانههای مختلف عملیاتی کند.
فرض دیگر در این باره این است که اصلاحطلبان برای بازگشت خود به قدرت با موانعی روبهرو هستند که یکی از آنها چسبندگی به فتنه است. در این ماجرا هم تجمع اعتراضی صورت گرفته از سوی مردم و خانوادههای شهدا ارتباطی با سخنرانی آقای موسوی لاری نداشته، بلکه مردم نسبت به حضور برخی از فتنهگران در آن نشست اعتراض داشتند. با این حال جریان منتسب به فتنه ۸۸ همه اهتمام خود را مصروف بهرهگیری از شرایط فعلی برای بازگشت خود به قدرت ارزیابی میکنند؛ مسیری که الزاماً از کرسیهای مجلس و انتخابات پیشرو میگذرد.
علی قاسمی