سایت فرهنگی ــ سیاسی و مذهبی معــــاذ

این سایت پناهگاهی برای در امان ماندن از جنگ نرم دشمنان اسلام ؛ و پایگاهی برای دلداگان به حضرت امام خامنه ای (حفظه الله) امام امت اسلام و یاران جان به کَفَش می باشد

سایت فرهنگی ــ سیاسی و مذهبی معــــاذ

این سایت پناهگاهی برای در امان ماندن از جنگ نرم دشمنان اسلام ؛ و پایگاهی برای دلداگان به حضرت امام خامنه ای (حفظه الله) امام امت اسلام و یاران جان به کَفَش می باشد

سایت فرهنگی ــ سیاسی و مذهبی معــــاذ
سرود و شعر و شعارم امام خامنه ای ایست
گل همیشه بهارم امام خامنه ای ایست
پس از خدا و رسول و ائمه اطهار (علیه السلام)
تمام دار و ندارم امام خامنه ای ایست
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
طبقه بندی موضوعی

۵۴ مطلب با موضوع «متن» ثبت شده است

باسمه تعالی

درخواست اسیر ۱۲ ساله ایرانی که فرمانده بعثی را متعجب کرد

اسمشان را گذاشته بودند “اسیر” ولی بیشتر از اینکه اسیر باشند آزادگانی بودند در قفس‌های آهنین ظلم و ستم بعثی‌ها. اسارت همچون نقطه پروازی بود برای پر کشیدن از زمین، برای رسیدن به خدایی که حالا در شرایط سخت و رنج آور اسارت کسی را جز او نداشتند. گاهی باید اسیر بود تا معنای آزادی را درک کرد. مثل اسرای ۸ سال دفاع مقدس که اسارت را به اسارت درآوردند.

حسین آقا و پسر دوازده ساله‌اش علیرضا در جاده اهواز گیر عراقی‌ها افتاده بودند، حسین آقا از اهواز یخ و شکر و خاکشیر پشت ماشین نیسان گذاشته بود و می‌آمد که برای بچه‌ها توی خط شربت درست کند ولی سرنوشت برای او و پسرش چیز دیگری رقم زده بود و آن خاکشیرها هیچ وقت به خط نرسید ولی توی اردوگاه به “گردان شربت” معروف شده بود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۲۰:۵۳
روح الله عبدی

باسمه تعالی

غوغا در میدان مین

علیرضا شکاری از رزمندگان و پیشکسوتان تخریب‌چی «لشکر ۱۰ سید الشهدا(ع)» است. او با بیان خاطراتی از چگونگی حضورش در این واحد و نحوه شهادت یکی از همرزمانش می‌گوید: چند روزی از عملیات «مسلم‌ابن‌عقیل(ع)» گذشته بود که من به گردان تخریب «لشکر۱۰ سید الشهدا(ع)» پیوستم. آن زمان مقر گردان در پادگان «الله اکبر» در اسلام آباد غرب بود. یادم است که در آن زمان حضورم در گردان همزمان با فرماندهی شهید «حاج عبدالله نوریان» شده بود.

گویا فرمانده قبلی گردان که از اعضای شهربانی بود در ماموریتی جراحت برداشته و به عقب منتقل شده بود. اولین برخوردم با شهید «سیدمحمد زینال حسینی» بود که معاونت گردان را بر عهده داشت و می‌خواست ما رو درون دسته‌ها تقسیم کند. سید من را به دسته‌ای فرستاد که «داوود پاداشی» مسولیتش را بر عهده داشت. برای همین نخستین کسی که به من خنثی‌سازی مین را آموخت همین داوود بود یادم است اولین مینی هم که خنثی کردم به همراه او از نوع «پدالی روسی» بود.

چند مدتی از حضور من در گردان تخریب لشکر سپری می‌شد و رزمندگان تخریب در منطقه عملیاتی «مسلم‌ابن‌عقیل (ع)» در حوالی شهر «سومار» مشغول مین گذاری و پاکسازی بودند تا اینکه ماموریت مین‌گذاری و پاکسازی میادین مین اطراف شهر «مندلی» عراق به گردان ما واگذار شد. شهادت «محمدرضا دوقوز» بر اثر انفجار مین «کوشکوبی» همه بچه‌های گردان را متاثر کرده بود. به دسته ما ماموریت دادند که همراه برادر «بسطام خانی» که مسولیت دسته را بر عهده گرفته بود به تپه‌ای مشرف به شهر «مندلی» برویم. هر کدام از رزمندگان مشغول انجام کارشان شدند. توانستیم نواری از میدان مین را خنثی‌سازی کنیم. مین‌ها کوشکوبی بودند و بیشترشان هم حساس شده بود. من یک دوربین ۱۱۰ کتابی داشتم و همراهم به منطقه آورده بودم تا از طبیعت و بچه‌ها عکس بگیرم.

در آن منطقه دو یا سه عکس گرفتم. سپس برادر بسطام خانی دوربین را از من گرفت و توی جیب شلوارش گذاشت و گفت: «حواست پرت میشه و خدای نکرده اتفاقی می‌افته.» بسطام‌خانی رفت و ما هم مشغول پاکسازی مین‌ها شدیم. چند عدد مین خنثی کردیم که ناگهان صدای انفجار مهیبی از وسط میدان مین بلند شد. سریع از میدان خارج شدیم و به سمت محل انفجار دویدیم. وقتی رسیدیم شهید «سید محمد زینال حسینی» هم آنجا بود.

 

شهید بسطام خانی نفر اول از راست

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۲۰:۴۷
روح الله عبدی

صلیب سرخی‌ها آمار ما را به عراقی‌ها می‌دادند

جانباز آزاده “علی قاسمی” اعزامی از کرج و از نیروهای گردان انصار تیپ ۱ عمار به فرماندهی شهید مجید رمضان بود که در عملیات والفجر۱ با سمت آرپی جی زن به اسارت نیروهای بعثی درآمد. وی در رابطه با حضور خود در جبهه‌های نبرد می‌گوید: اولین باری که به جبهه اعزام شدم، نوجوانی ۱۵ ساله بودم. دوره‌های فشرده آموزشی کار با آر پی جی را گذراندم و در ستاد جنگ‌های نامنظم به فرماندهی شهید مصطفی چمران حضور داشتم. تا سال ۶۱ در ستاد بودم، سپس به تیپ ۳۳ المهدی و بعد به لشکر محمدرسول الله(ص) رفتم. قاسمی درباره نحوه مجروحیت خود بیان می‌کند: “در عملیات والفجر۱ وقتی بلند شدم تا تانک را بزنم، گلوله‌ی تانک به خاکریز اصابت کرد، به گوشه‌ای پرت شدم و ترکشی به سرم خورد. بر اثر موج انفجار نیز نصف بدنم فلج شد و جمجمه‌ام آسیب دید و در همان حال به اسارت نیروهای دشمن در آمدم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۱۳:۱۸
روح الله عبدی

باسمه تعالی

«آواکس دشت‌عباس» لقب چه کسی بود؟/ سرداری که با یک فاتحه با مادرش وداع کرد

سردار شهید «توکل قلاوند» جانشین اطلاعات و عملیات قرارگاه نجف اشرف معروف به آواکس دشت عباس، روستا زاده ای مخلص و جسور و باهوش بود. با جنگ‌های چریکی دشمن را در دشت عباس به وحشت انداخته بود.

سردار شهید سوداگر می‌گفت: هنگام آموزش آرپی جی توسط ارتش به ما گفته بودند موقع شلیک با صدای بلند فریاد بزنید تا پرده‌ی گوشتان پاره نشود، یک نفر کمر شلیک کننده را بگیرد و… جوری برای ما صحبت کرده بودند که همه از شلیک آرپی جی هراسان و فراری بودیم اما توکل بدون کوچکترین واهمه ای اولین گلوله ی آرپی جی را در دشت عباس به آیفای دشمن شلیک و به هدف کوبید.

از خاطرات همرزمان آن شهید سرفراز صرف نظر می‌کنم و خاطره‌ای را می‌گویم که با چشم‌ها و گوش‌های خودم دیده و شنیده‌ام.

نفر دوم از سمت چپ: سردار شهید «توکل قلاوند» جانشین اطلاعات و عملیات قرارگاه نجف اشرف

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۱۲:۴۶
روح الله عبدی

باسمه تعالی

توصیه‌های رهبر انقلاب به هیئات مذهبی

emam khamenei


توصیه‌­هایی که رهبری در مورد هیئات مذهبی مطرح می­‌کنند، زیاد و متنوع است اما می‌توان آن‌ها را به‌طور کلی در شش دسته طبقه‌بندی کرد:

۱. فضای هیئت
درباره‌ی فضای جلسات، حضرت آقا معتقدند که باید تلفیقی از عنصر «منطق» و «عاطفه» باشد. ایشان معتقدند اساس حرکت تشیع بر «منطق قوی» و «عواطف» استوار است. یعنی اگر جلسه‌‌ای باشد که بحث­‌های استدلالی آن زیاد باشد، اما بحث‌‌های محبتی و عاطفی آن کم باشد، این جلسه معمولاً نمی‌­تواند مخاطب را جذب خودش کند. افراد معمولاً سراغ جلسه‌‌ای می­‌روند که بخشی از آن استدلال باشد و بخشی هم عاطفه. این امتزاج عاطفه و استدلال همیشه مورد تأکید رهبر انقلاب بوده است. ایشان فرموده‌‌اند: «اولاً اساس حرکت عمومی تشیع علاوه بر منطق قوی بر عواطف بود. از روز اول تا امروز در کنار عقل، عشق حضور جدی داشت؛ برای همین هم حرکت تشیع نابود نشد یعنی از بین نرفت و الا باید صد مرتبه در امواج متلاطم سیاست‌های متعرض و عنان­‌آلود نابود شده بود. منطق قوی است. یعنی صرف عواطف نیست، اما منطق تنها هم نیست. عواطف هم با آن درآمیخته است. این از آن‌جاهایی است که عقل و عشق با هم می‌­سازد.»(۱۳۸۱/۷/۲۰)

۲. منبر
ایشان در جلسه‌ای در جمع فعالان هیئت‌‌های رزمندگان اسلام درباره‌ی اهمیت و کارکرد منبر در هیئت فرمودند: هیئت‌‌های مذهبی باید کلاس درس باشد. یعنی این‌طور می­‌فرمایند که اگر کسی ۱۰ جلسه یا یک دهه رفت پای منبری نشست، آخر دهه احساس کند یک مطلب را فهمیده است. مثلاً فهمیده باشد که خواص و عوام عاشورا چه کسانی بودند و چه موضوعاتی موجب شد تا عده‌ای در برابر امام معصوم علیه‌السلام قرار بگیرند و او را به شهادت برسانند. لذا ایشان در مورد بحث منبر می­‌فرمایند که عزاداری را واقعاً به معنای حقیقی کلمه باید به صورت کلاس درس دربیاوریم. این حالت را ما الان کم می‌­بینیم، به‌خصوص در هیئت­‌ها کم مشاهده می‌­شود. این جزو نقص­‌های کار کنونی کشور ما است. این همه مجالس عزا و این همه مناسبت‌­های مربوط به وفات و شهادت و موالید ائمه علیهم‌السلامکه اجتماعات مردم را به صورت طبیعی به وجود می­‌آورند یک فرصت بسیار بزرگی است و فرمودند از این فرصت­‌ها باید شما استفاده کنید. (۱۳۸۶/۸/۲)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۱۰:۵۸
روح الله عبدی